سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کهکشان
 
قالب وبلاگ

مدیریت کایزن  یا ژاپنی به عنوان یکی از موفقترین سبکها یا تئوریهای مدیریتی می باشد. از آنجا که معمولا ما به محض شنیدن کلمه مدیر و مدیریت رو به طرف غرب نموده و سعی در استفاده از لغات و اصطلاحات غربی به عنوان سندی محکم برای اثبات گفته های می نماییم بهتر است به عنوان مردی شرقی از بهترین های مشرق زمین که از نظر علمی نیز از نظریات غربی پیشی گرفته اند استفاده نمایم در این مورد سبک مدیریت ژاپنی را بهترین انتخاب تشخیص دادم که به اختصار با گفته های حضرت علی در زمینه مدیریت مقایسه خوایم کرد.

مدیریت ژاپنی و مدیریت علوی:

یکی از نظریه های بسیار موفق در زمینه مدیریت که در عصر حاضر نیز شکل گرفته مدیریت ژاپنی می باشد.این نظریه تحولات شگرفی در مدیریت ایجاد نموده است. بطوریکه آمار رسمی نشان می‌دهد که رشد بهره‌وری صنایع ژاپن از سال 1960 تا 1978 بر مبنای مدیریت ژاپنی چهار برابر شده است، درحالیکه در همین مدت ، آمریکا ، انگلیس و آلمان کمتر از نصف این مقدار رشد بهره‌وری داشته‌اند و این نشان دهنده تفوّق و برتری مدیریت ژاپنی بر مدیریت غربی بوده است. در بررسی اصول و مبانی مدیریت ژاپنی به چهار ویژگی و خصوصیت ممتاز در این مدیریت برمی‌خوریم که عیناً این چهار ویژگی در مدیریت علوی نیز وجود دارند.

 آن ویژگیها عبارتند از:

1.اعطای امنیت شغلی به کارکنان با استخدام مادام العمر و قدردانی از تلاشهای آنان.

2.  وجود نظام ارشدّیت که بر مبنای آن ملاک ارتقاء کارکنان ، تجربه و ابتکار افراد است.

3.مدیریت از پایین به بالا ، در مقابل مدیریت از بالا به پایین.

4. وجود شوراهای کارگری و اخذ تمامی تصمیمات سازمانی در این شوراها.

بطورکلی می‌توان محورهای اصلی مؤسسات و سازمانهای ژاپنی را بدین صورت بیان کرد :«از کارکنان، بوسیله کارکنان وبرای‌کارکنان».

در مدیریت علوی ، در انتخاب افراد برای پذیرش مسئولیت نهایت دقت و حساسیت صورت می‌گیرد و پس از انتخاب ، فرد از امنیت شغلی برخوردار است اما این امنیت شغلی تا زمانی است که فرد در حیطه مسئولیت خویش خطا نکند و از آنچه خدا و فرستادگانش فرموده‌اند تخطّی ننمایند که در این صورت از مسئولیت ساقط می‌شود اما اگر در راستای فرمان الهی حرکت کند نه تنها از امنیت شغلی برخوردار است بلکه از بهترین تشویقها و پاداشها نیز بهره‌مند است. چنانچه امام علی (ع) وقتی که توصیه‌های لازم را در انتخاب قاضی به مالک اشتر می‌نماید، می‌فرماید : « پس از انتخاب قاضی ، هر چه بیشتر در قضاوتهای او بیندیش و آنقدر به او ببخش که نیازهایش برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد و از نظر مقام و منزلت ، آنقدر او را گرامی دار که نزدیکان تو ، به نفوذ در او طمع نکنند».

چنانچه ملاحظه می‌گردد امام علاوه بر تشویق و پاداش مالی به پاداشهای روحی و معنوی نیز توجه دارد .امام همچنین در انتخاب افراد برای پستهای بالاتر (نظام ارشدّیت) عامل تجربه و سابقه را بسیار مهم می‌داند تا آنجا که می‌فرماید : « تجربه پیران از آمادگی رزمی جوانان برتر است».در جای دیگر فرموده‌اند : «حفظ و به کارگیری تجربه ، رمز پیروزی است»و در جای دیگر زیان استفاده نکردن از تجربیات دیگران را چنین بیان می‌کنند : «آن کس که از آزمایشها و تجربیات دیگران سودی نبرد ، از هیچ پند و اندرزی سود نخواهد برد و کوته‌فکری دامنگیر او خواهد شد تا آنجا که بد را خوب ، و خوب را بد می‌نگرد».

لذا در مدیریت علوی نیز عامل «تجربه» نقش کلیدی در گزینش و انتصاب افراد (نظام ارشدّیت) دارد . ویژگی دیگری که در مدیریت علوی وجود داشته و امروزه به عنوان یکی از رموز موفقیت مدیریت ژاپنی نیز محسوب می‌شود ، مدیریت از پایین به بالا می‌باشد . در مدیریت علوی ، مردم نسبت به حاکم بی‌تفاوت نیستند و حاکم ، مستبد و خودرأی نیست لذا حضرت علی (ع) به مالک توصیه می‌نماید : «نباید بگویی من مأمورم و معذور ، دستور می‌دهم پس باید اطاعت کنید ، این شیوه مغرورانه دل را فاسد ، دین را بی‌حرمت و نعمت را زایل می‌سازد».

از سوی دیگر حاکم (مدیر) وظیفه دارد که در کلیه امور با اهل خرد و مردم دانا به گفتگو و مشورت بنشیند و بهترین رأی و نظر را برگزیند . امام در سخن زیبایی می‌فرماید :« هیچ پشتیبانی همچون مشورت نیست».  و در جای دیگر فرموده‌اند : « هر کس خودرأی شد به هلاکت رسید و هر کس با دیگران مشورت کرد، در عقلهای آنان شریک شد». لذا عالیترین شکل مدیریت مشارکتی را می‌توان در مدیریت علوی یافت و شوراهای کارگری در مدیریت ژاپنی، امروزه با بهره‌گیری از این اصل بهتوفیقات شگرفی نایل آمده‌اند. از مقایسه تطبیقی نظریه‌های مذکور با مدیریت علوی به خوبی استنباط می‌شود آنچه پایه و مایه موفقیت و کامیابی مدیریت امروز محسوب می‌شود ، به کاملترین شکل در سیزده قرن پیش در مدیریت اسلامی و علوی آمده است و حال اینکه چرا با وجود داشتن چنین گوهرهای گرانبهایی جامعه اسلامی ما از رشد و پیشرفت و ترقی آن چنان که شایسته آن است ، محروم مانده ، سؤالی است که باید پاسخ آن را در وجود خود بیابیم، چرا که : اسلام به ذات خود ندارد عیبی****هر عیب که هست از مسلمانی ماست.

نتیجه:

با توجه به مفاهیم و یژگیهایی سبک های مدیریتی که بیان شد آشکار گشت که:

1.اصول، کار و عمل نیستند بلکه حاکم و ناظر بر کار و کارگزارند

2.اصول،محدود کننده رفتارهایند و در نیل به هدف ها، طریقی خاص را تعیین می کنند

3. اصول ابهام زدایند و در شرایط پیچیده و مبهم، الگو و راهنمای عمل اند

4.اصول هویتی آمرانه دارند و باید ها و نباید ها را در عمل روشن می سازند.

اصولی که در مدیریت علمی  تا مدیریت نوین ذکر شده به شرح زیر است:

1.ادام اسمیت، اقتصاددان انگلیسی اصل تخصص کار را مطرح میکند

2.ماکس وبر جامعه شناس آلمانی، اصول مربوط به ضابطه و نه رابطه، انضباط، انتظام، انصاف، قاعده و قانون، منطق و ثبات را مطرح میکند.

3.هنری فایول فرانسوی در کتاب اداره صنعتی و عمومی 14 اصل را مطرح کرده که شامل : تقسیم کار، اختیارو مسئولیت، انضباط، وحدت فرماندهی، تبعیت منافع از منافع عمومی، حقوق و پاداش مالی کارکنان، تمرکز، انتظام سازمانی، انصاف، ثبات و دوام خدمت کارکنان، وحدت دستور، سلسله مراتب، نوآوری، تقویت مبانی کار جمعی و گروهی است.

4.تیلور آمریکایی در اصول مدیریت خود می گوید: اصول مدیریت شمال:1. علمی کردن روش تولید2. علمی روش کردن گزینش افراد3.همکاری میان سرپرستان و کارکنان با توجه به جدایی تخصص وظایف  برنامه ریزی و اجرا میان سرپرستان و کاکنان4.تعیین واحد کار5.پرداخت مزد مبتنی بر تعداد واحد کار انجام شده6.مطالعه بررسی زمان و حرکت برای واحد های کار

5.هربرت سیمون و جیمز مارچ در سال 1957 و 1958 به اصل سازمان عقلانی و رفتار عقلانی کارکناندر سازمان پرداختند

6.در نظریه های مبتنی بر روابط انسانی، التون می یو،برگر و دیکسن این اصل را بیان کردند که احساس به وجود آمده در کارکنان به علت توجه مدیران به آنان، به گونه ای موثر باعث افزایش تولید می شود.

7.کرت لوین به اصل اثر مشارکت گروهی در ایجاد تغییر پرداخت

8.بیلز و مک گرگور به اهمیت نقش رهبری رسمی و غیر رسمی و اصل ذاتی و ازلی بودن میل یا تنفر انسان نسبت به کار توجه کردند.

9.تریست و بامفروت، اصل مهارت فنی مدیران و مهارت کار در گروه را مورد توجه قرار دادند.

10.کارتز و کان اصل سازمان به عنوان سیستم باز را معرفی کردند.

11.برنز و استالکر به اصل ماشین گونگی و اصل ارگانیکی سازمان توجه کردند.

آنچه بنام اصول در مدیریت امروز مطرحند در مقایسه با آنچه به نام اصول مدیریت اسلامی مطرح میگردند داری ویژگی هایی هستند که به این شرحند:

1.اصول مذکور در مدیریت علمی تا نوین، از تعریف و مفهومی واحد برخوردار نیستند و گاه با مفاهیم وظایف و روش ها نیز تداخل دارند.

2.اصول مذکور در مدیریت امروز گاه به عرصه ای خاص از ارکان و عناصر مدیریت نظر دارند.

3. منشاء و میدان تحقیق و تجربه مدیریت علمی  نوین، برای طراحی و عرضه اصول مدیریت، عبارت از سازمانی خاص و افرادی با فرهنگی خاص است به گونه ای که بهره برداری از این اصول در شرایط متفاوت و مغایر، نتیجه ای موثر دربر  نخواهد داشت و یا حداقل تاثیر مثبت آن قابل تامل و تردید است.

4.اصول مدیریت علمی نوین، اگر چه به سازمان و کارکنان هم نظر دارد ولی جهت گیری اساسی اش، تولید بیشتر برای منافع و سودجویی بیشتر است.

مقایسه با اصول مدیریت اسلامی:

الف :اصول طرح شده در مدیریت اسلامی، در تمام عرصه های مدیریت:اداره کننده، اداره شونده، ساختار اداره، وظایف اداره، برنامه های اداره، مناسبات نحوه اداره امور، نفوذ و سرایت دارند

ب:اصول مدیریت اسلامی از آنجا که بر فطرت انسانی، سنتهای حاکم بر هستی و اندیشه های جهان شمول اسلام تکیه دارد، برای انواع مدیریت ها و در شرایط زمانی و مکانی متفاوت سودمند و قابل استفاده است.

ج: اصول مدیریت اسلامی  اصولی خدانگر انسان نگر و جامعه نگر است. به دو اصل مدیریت اسلامی توجه کنید:

 اصل کرامت انسان: بدین معنا که انسان موجودیست بزرگوار،ارزشمند،قابل احترام و دارای عزت و حیثیت و شرف.

حضرت علی در فرمانش یه مالک می فرماید:

ای مالک قلبت را از رحمت و محبت و لطف به مردم آکند ساز. مبادا با آنان همچون جانوری درنده ای باشی که خوردنشان را غنیمت شمارد. چرا که انان از دو دسته خارج نیستند یا برادران دینی و یا همنوع تو هستند.

در جایی دیگر به مردم شهر انبار که برای اسقبال وی هجوم آورده بودند می فرماید: این چکاریست که کردید....به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودی نمی برند و شما با این رفتار خود را در دنیا به سختی می اندازید و در آخرت نیز بدبخت می شوید.

اصل عدالت:به معنی برابری.

و ان حضرت به مالک فرمودند: و حق را برای هرکس که شایسته است، از نزدیک و دور اجرا کن و رد این کار شکیبا باش و خدا را در نظر بگیر. اگر چه اجرای حق، به نزدیکان و خویشاوندان تو زیان رساند و هموراه به عاقبت اجرای حق با همه سنگینی و دشواریش بنگر که پایانش پسندیده و فرخنده است.در موردی به عمر بن خطاب میفرماید: سه چیز است که اگر آنها را رعایت کنی تو را از دیگر امور کفایت کند اگر ان را ترک کنی دیگر امور سودی برایت ندارد.1.اجرای قانون و مقررات برای نزدیک و دور2.حکم به کتاب خدا در حال خشنودی و خشم3.تقسیم بیت المال به عدالت میان سرخ و سیاه.

 


[ شنبه 96/9/4 ] [ 9:55 صبح ] [ سعادت ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 66661