کهکشان |
دکتر حسین بشیریه به طور کلی دو دیدگاه کلان در خصوص جهانی شدن فرهنگ را متمایز میکند: 1- نظریه عمومی جهانی شدن فرهنگ 2- نظریه های کثرت فرهنگی نظریه عمومی جهانی شدن فرهنگ به ظهور فرهنگ جهانی واحد و مسلطی اشاره دارد که سایر فرهنگ های بازمانده از تمدن های دیگر در آن حل خواهند شد . از این دیدگاه این فرهنگ همان تمدن غربی مدرن است . (آرنولد توین بی) در کتاب خود(مطالعه تاریخ)می گویند: ما فرزندان تمدن غربی امروزه تنها به پیش می رویم و هیچ چیز جزء تمدن های فرو ریخته در اطرافهای نیست ......تا آنجا که ما می دانیم شانزده تمدن تا کنون نابود شده اند و نه تمدن دیگر در حال اختصارند.دیگر متفکران غربی همچون هربرت اسپنسر،آگوست کنت،کانت و هگل از ظهور اجتناب ناپذیر فرهنگ و تمدن عقلانی واحد وفراگیر در سطح جهان سخن گفته اند و بر ضرورت تاریخی زوال دیگر فرهنگ ها و تمدن ها تاکید داشته اند . از منظر نظریه کثرت گرایی فرهنگی ممکن است تمدن های مادی و تکنولوژیک واحدی در جهان مسلط گردد ، لیکن فرهنگ های مختلف هویت خود را حفظ خواهند کرد.(استوارت هرشبرگ)در کتاب(یک جهان و چندین فرهنگ)، فرض برتری ذاتی فرهنگ غرب را زیر سوال می برد و در مقابل بر تداوم اجتناب ناپذیر فرهنگ های دیگر تاکید می گذارد . دکتر حسین بشیریه دیدگاه سومی را تحت عنوان (دیالکتیک فرهنگی )را مطرح می نماید .که از این منظر فرهنگ ها پدیده هایی متصلب و تغییر ناپذیر نیستند بلکه همواره به واسطه تاثیرات متقابل در حال تغییرند و اشکال تازه ای می یابند . هیچ فرهنگی پدیده بسیط و درخور فروبسته ای نیست بلکه ترکیبی از عناصر مختلف و نظامی باز است. به بیان دیگر فرهنگ ها با یکدیگر ترکیب می شوند و تنها از این طریق است که عناصری از آنها باقی می ماند و عناصر دیگر از میان می رود . هیچ فرهنگی به عنوان کلیتی یکپارچه نه تداوم می یابد و نه از بین می رود. در ایران دو نگرش وجود دارد . نگرشی که به فرهنگ غرب گرایش دارد و نگرشی که به فرهنگ اسلامی گرایش دارد . و تقابل میان این به عنوان تعارضی سنت گرایی و نو گرایی فرهنگی تعبیر می شود . ظهور فرهنگ مدرن غربی در ایران به طور کلی محصول ارتباطات فزاینده با غرب ، اصلاح نظام فرهنگی و اجتماعی در اواخر قرن نوزدهم ، پیدایش طبقه روشنفکران غرب گرا ، نوسازی فرهنگی ، آموزشی و اقتصادی و اجتماعی توسط دولت پهلوی و ادغام تدریجی ایران در نظام جهانی بود . که ای ن تحولات واکنشی را ایجاد کرد که تحت عنوان (بازگشت به سنت های مذهبی) یا (بازگشت به خویشتن ) توسط دتر علی شریعتی مطرح شد . وی در پی آن بود که از طریق (بازسازی برخی از مفاهیم و عقاید مذهبی ، مبنای تازه ای برای فرهنگ اسلامی تاسیس کند ) بعد از انقلاب اسلامی هم برخورد با فرهنگ غرب و پدیده جهانی شدن به دو صورت مورد توجه بوده است . یک دیدگاه آن را به پدیده(تهاجم فرهنگی) تقلیل می دهد.و با گرایش تدافعی آنرا به عنوان گسترش فرهنگ غرب بررسی می کند دیدگاه دوم هم متوجه تهاجم فرهنگی غرب هست . ولی از پیوستن به آن از طریق عضویت در نهاد های آن مثل(سازمان تجارت جهانی)دفاع می کند.می توان دیدگاه سومی را هم قائل شد. امروزه هیچ کشوری بی نیاز از جوامع و کشور های دیگر نمی باشد . ارتباط متقابل و تعامل سازنده داد وستدهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی از ضرورتهای زندگی در جهان کنونی می باشد . ما به ناچار چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد این فاز خواهیم شد ما نمیتوانیم مرزهای خودرا بر روی دیگران ببندیم اگرهم بخواهیم نمیتوانیم این کار را بکنیم . بجای آنکه جهانی شدن را یک خطر تلقی کنیم آنرا یک فرصت تلقی نموده و خود را برای مواجه منطقی با آن آماده کنیم. این کار مستلزم بالا بردن و تقویت زیر ساخت های صنعتی ، اقتصادی ، مدیریتی ، ... در کنار بهره بردن از امکانات و توان بالقوه تمامی افراد و گروهها ، احزاب ، متفکرین و اندیشمندان می باشد . [ جمعه 95/8/7 ] [ 11:46 صبح ] [ سعادت ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |