کهکشان |
ارتباط در مفهوم عام خود، مجموعه پیچیده و سازمان یافتهای است که جنبههای انسانی و تکنولوژیک آن از یکدیگر تفکیک ناپذیر است و ارتباطات شامل سیستمهای ارتباطی است که به بررسی ابزارهای ارتباطی میپردازد و تأثیر استفاده از این ابزارها را در روابط انسانی مورد بحث قرار میدهد. ارتباطات نقش فوق العاده مهم وبرجسته در زندهگی انسانهای امروزی دارد. دنیای امروز بدون ارتباطات هیچ است وکمتر کسی را میتوان یافت که در زندهگی فردی واجتماعی خویش متأثر از ارتباطات و روابط اجتماعی نباشد. در واقع ارتباطات جزء نیازهای اولیهء انسان است. انسان توسط ارتباطات میتواند بسیاری از هنجارها و ارزشها را بیاموزد. ارتباطات سیاسی گونهای از ارتباطات اجتماعی انسانها است و به فرایندی گفته میشود که بر اساس آن در جوامع دموکراتیک ، رهبران سیاسی نیز از طریق مجراهای ارتباطی، اطلاعات شهروندان را نسبت به امور دولت تأمین میکنند و یا به عبارت دیگر، ارتباطات را زمانی سیاسی میگویند که به فعالیت نهادهای تخصصی معینی که به منظور انتشار اطلاعات، ایدهها، عقاید، نظرات ونگرشهایی که دربارهء امور دولت، بیان میشوند، اطلاق شود. افکارعمومی نیز فرایند پیچیدهای است که از ترکیب وتلفیق دیدگاههای فردی وگروهی در بافت فرهنگی یک جامعهء مشخص به دست میآید. به عبارت دیگر، افکار عمومی به آن نوع افکاری گفته میشود که براساس حوادث و اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهد، به صورت جو مسلط جامعه بر مردم تأثیر میگذارد. در زمینهء نقش وتأثیر ارتباطات سیاسی در شکل گیری، جهتدهی و رهبری افکار و عقاید عمومی تا کنون پژوهشهای گوناگون توسط دانشمندان صاحبنظر ومشهور صورت گرفته و نظریههای گوناگونی ابراز شده است اما مهمترین اصل یادشده در تمامی این پژوهشها، این است که ارتباطات سیاسی توسط نخبگان سیاسی و از سوی دیگر عملکرد ظریف رسانهها میتواند افکارعمومی را متأثر ساخته وآن را رهبری وهدایت نماید. قدرت بیبدیل افکار عمومی، توسط گروهها ونخبگان سیاسی مضاعف گردیده و با اشاعهء این افکار ونظرها از سوی رسانهها قوت مییابد. 2? مقدمه ای بر رابطه ارتباطات و سیاست در دوره معاصر، ارتباطات فعالیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در بر میگیرد و در این میان با پیچیدهتر شدن و گسترش جوامع، اهمیت ارتباطات در بعد سیاسی نیز روزافزون میگردد تا حدی که باید گفت در شرایط فعلی ارتباطات مایه اصلی زندگی سیاسی است و بدون بهرهگیری از وسایل ارتباطی و رسانههای گروهی نظامهای سیاسی قادر به نظم بخشیدن در جامعه و شریک ساختن مردم در زندگی سیاسی نیستند. همچنین اعضای جامعه برای ایفای نقش فعال، شرکت در انتخابات و ارتباط متقابل با سیاستمداران به رسانه های جمعی نیازمندند. در ارتباط سیاسی آنچه اهمیت دارد تاثیر بر نگرش و رفتار است، ارتباطگر سیاسی – که در این نوع ارتباط به طور عمده سیاستمداران هستند – سعی می کند با بهرهگیری از ابزارهای مختلف ارتباطی و کاربرد قوانین و تکنیکهای لازم بر مخاطب تاثیر گذارد و وی را همواره هماهنگ با برنامهها و ایدههای خود ساخته و با کسب نفوذ و جلب افکار و آرای عمومی مردم، موقعیت خود را تحکیم بخشیده و به گسترش دایره قدرت خود بپردازد. جامعه مجموعهای از افراد است که در محیطی مشترک زندگی میکنند و نهادها، فعالیتها و منافع مشترکی دارند، اما اگر به هیچ ترتیبی با یکدیگر ارتباط برقرار نکنند، حتی نمیتوانند از منافع مشترک خود آگاه شوند؛ چه رسد به اینکه بخواهند اقدام مشترک هدفمندی انجام دهند. اغلب گفته میشود که اساس سیاست مبتنی بر گفتگو است وگفتگو نماد ارتباط و تعامل اجتماعی میان افراد است. ارسطو خویشاوندی طبیعی سیاست و ارتباط را به رسمیت می شناسد و محل پیوند این دو حوزه را “علم بیان ” میداند. وی در “علم بیان ” خود اهمیت گفتگو و اشکال مختلف ارتباط اقناعی را به شکل منظمی تجزیه و تحلیل میکند. از نظر او ارتباط یعنی “جستجوی کلیه امکانات برای اقناع ” و این عبارت امروزه هم محور اصلی ارتباط سیاسی را شکل میدهد. بالغ بر دو هزار سال است که سیاست و ارتباط، همواره دست در دست یکدیگر امور گوناگون ازجمله حوزه سیاسی را زیر پوشش خویش داشتهاند، زیرا این دو قسمتهای ضروری طبیعت سرشت انسان را نشان می دهند. امروزه برخی پژوهشگران، ازجمله دیوید ال سوانسون ثابت کرده اند که ارتباطات سیاسی آشکارا از قلمروی تعریف شده اولیه و نهادی خود فراتر رفته است و پرسشهای مربوط به این رشته آنقدر توسعه یافته که نظریه های اقتصادی و مطالعات فرهنگی را نیز دربرگرفته است. همچنین بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی، ارتباطات را نه تنها محور اصلی مبارزات سیاسی نوین بلکه اساس معرفتشناسی آن میدانند و عقیده دارند که بدون ارتباطات، مبارزه سیاسی آگاهانه ای صورت نمیگیرد. با بهرهگیری از تعاریف و دیدگاههایی که پژوهشگران درخصوص ارتباط سیاسی ارایه داده اند میتوانیم بگوییم ارتباط سیاسی یعنی ارتباط هدفمند یا هدفدار درباره سیاست. که شامل موارد زیر است: همه شکلهای ارتباطی که برای کسب هدفهای معین زیر نظر سیاستمداران و دیگر عاملان یا بازیگران سیاسی قرار دارند. همه شکل های ارتباطی درباره بازیگران سیاسی و فعالیتهای آنان مثل گزارشهای خبری، سرمقالهها و همه شکلهای مباحثه رسانهای که سیاست را دربرمیگیرد. همه شکلهای ارتباطی که افراد غیرسیاسی مانند رای دهندهگان و نویسندهگان روزنامهها برای بازیگران سیاسی ارسال میکنند. 2-1? اجزای یک ارتباط سیاسی: هر ارتباطی از سه عنصر اساسی فرستنده، پیام و گیرنده تشکیل شده است. در ارتباط سیاسی نیز این عناصر عبارتند از: فرستنده یا پیام دهنده (بازیگران سیاسی، سازمانها و احزاب سیاسی)، وسیله یا ابزار ارتباطی (رسانهها) و پیامگیرنده (شهروندان) پیام مورد نظر و واکنش و منظور خواسته شده از سوی پیام دهنده. پیام دهنده: هر فرد یا گروهی که به منظور تاثیرگذاری بر قدرت سیاسی و خط مشی دولت اقدام کند یک پیامدهنده سیاسی است. انواع اصلی چنین پیام دهندهگانی در جوامع سیاسی مدرن، احزاب و سازمانهای سیاسی هستند. همچنین روابط عمومیهای سازمانهای دولتی و غیردولتی نیز در پی تاثیرگذاری بر افکار عمومی جامعهاند. پیام: پیام دهندهگان فرآیند ارتباط و اقناع را با ارسال پیام آغاز میکنند. هر پیامی از نمادهای مختلف کلمه، تصویر، صدا و حرکت دست و صورت و… تشکیل شده است و پیام دهندهگان میکوشند به یاری آنها افکار و آرا» خود را به ذهن دریافت کنندهگان مورد نظر منتقل کنند. گیرنده پیام: دریافتکننده پیام فرد یا گروهی است که از پیام پیام دهنده آگاه میشود چه مستقیم و چه غیرمستقیم. در این مورد (ارتباط سیاسی) به طور عمده منظور گستره جمعیتی جامعه یا شهروندان است. ابزار ارتباطی: پیام دهندهگان ناگزیر باید از رسانهها استفاده کنند و راهی را برای انتقال پیامهایشان به مخاطبان بیابند راههای مختلفی ازجمله گفتگوی خصوصی و چهره به چهره برای انتقال پیام وجود دارد ازجمله مباحثات و گفتگوهای سیاسی. ولی در ارتباط سیاسی سروکار پیام دهندهگان و کنشگران سیاسی عمدتاَ با رسانههای گروهی و ارتباطات جمعی است تا بدین وسیله بتوانند بر مخاطبان گسترده تاثیرگذاری نمایند. 2-2? چیستی ارتباطات سیاسی ارتباطات سیاسی به معنای انتقال اطلاعات سیاسی از بخشهای سیاسی به بخشهای اجتماعی است و بر تعامل متقابل رسانهها و سیاستمداران تاکید دارد. بنابراین تعریف ارتباطات برای تمام جنبههای رفتار سیاسی و اجتماعی دارای اهمیت است. بدون ارتباط نه سیاست و نه جامعه نمیتواند وجود داشته باشد. ارتباط عنصر پویای نظام سیاسی است. «کارل دویچ» در مطالعات کلاسیک خود به نام «اعصاب حکومت» ارتباط را عنصر کانونی درک سیاسی میداند. مفهوم ارتباطات سیاسی در واقع نقش ارتباطات و رسانه در حوزه سیاست و قدرت است و به تعامل میان سیاستمدارن و رسانهها میپردازد. میکائیل شودسون در دایر?المعارف بینالمللی علوم ارتباطات، با تأکید بر هدفدار بودن ارتباط مینویسد: «هر گونه انتقال پیام که موثر واقع شود و یا با هدف اثرگذاری بر توزیع یا کاربرد قدرت در جامعه اعمال گردد ارتباط سیاسی قلمداد میشود. از نظر وی هدف پیامدهنده ایجاد نوعی کنش در گیرنده پیام است که با دیدگاه ویندلشام نویسنده کتاب «ارتباطات و قدرت سیاسی» مشابهت دارد. به نوشته ویندلشام ارتباط سیاسی عبارت است از انتقال عمدی یک پیام سیاسی از یک فرستنده به گیرنده با هدف ایجاد تغییر در رفتار، گفتار و پندار مخاطب آن طور که فرستنده میخواهد. بر این دو تعریف یک ایراد عمده وارد است، مبنی بر اینکه وقتی ارتباطات حالت پارتیزانی و جهتدارداشته باشد، همان مفهوم تبلیغ سیاسی و پروپاگاندا را پیدا میکند. اما ویند لشام در پاسخ به این ایراد تصریح میکند که تفاوت ارتباط و تبلیغ علاوه بر اینکه به یک طرفه بودن یا دو طرفه بودن ارتباط و نوع مخاطبان آن مربوط میشود، به علاوه در ارتباط سیاسی فرستنده تلاش میکند تا با طرح مسایل بحث انگیزه دیدگاههای متفاوت نسبت به موضوعات مشخص، در درازمدت بر گیرنده پیام تاثیر بگذارد. با توجه به اینکه اساس سیاست، گفتگو است و هدف گفتگو هم اقناع میباشد، میتوان گفت که هدف ارتباطات سیاسی هم اقناع خواهد بود. ارتباطات سیاسی در بین عناصر ارتباط بیشتر روی پیام و تاثیر تاکید دارد، به عبارت دیگر محتوای سیاسی برای هدف تاثیرگذاری مورد نظر است یعنی ارتباط سیاسی یک ارتباط معطوف به سیاست است و هدف آن اقناع و تاثیر است. دولت مهمترین و قدرتمندترین نهاد یا سازمان سیاسی در جامعه است و به دنبال ایجاد نظم از دو طریق 1ـ اعمال زور 2ـ اقناع، است. دولت سعی دارد که رسانهها را در کنترل خود داشته باشد و بر افکار عمومی تاثیر بگذارد. احزاب عمدتاً گروههای تشکیلاتی هستند که حول یک ایدئولوژی یا باور سیاسی مشترک برای به دستآوردن قدرت یا تاثیرگذاری بر فرآیند تصمیمگیری سیاسی شکل میگیرند آنها از رسانهها برای ترویج عقاید و برنامههای خود استفاده میکنند. گروههای صنفی عمدتاً به صورت ذاتی یا ماهیتی سیاسی نیستند و تشکیل آنها به علت منافع صنفی است، هرچند میتوانند برای اهداف سیاسی فعالیتکنند مانند سازمان حمایت از مصرفکنندهگان ،سندیکاهای کارگری و انجمنهای صنفی مطبوعات، ایدئولوژی مشترکی ندارند. این گروه نیز از رسانهها برای ارائه و معرفی دیدگاههای خود استفاده میکنند. گروه های فشار عموماً گروههای تک موضوعی هستند و برای بیان باورهای خودشان به اعلام مواضع میپردازند. این گروهها لزوماً پایدار نیستند و تداوم ندارند، تنها درمواقع خاص فعالیت میکنند مانند راهپیمایی گروه های ضد جنگ یا اعتراض طرفداران محیط زیست و گروههای مدافع خلع سلاح، الزاماً ایدئولوژیک نیست بلکه تنها موضوعی آنها را به هم پیوند داده است. گروههای تروریستی عمدتاً گروههایی هستند که قصد دارند از طریق رفتارهای خشونتآمیز بر سیاست تاثیرگذارند. اهمیت رسانه برای آنها به حدی است که مثلاً بمب میگذارند و بعد در تماس با یک رسانه مسئولیت بمبگذاری را میپذیرند. استفاده شبکه القاعده از تلویزیون الجزیره مثال بارزی از این استفاده می تواند تلقی شود. 3?رسانه و گزینشگری رسانهها از میان رویدادهای گوناگون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره به انتخاب دست میزنند و آنهایی را پخش میکنند که اولاً از ارزش چیزی بالاتر برخوردار باشند و ثانیاً با سیاستهای سازمان رسانهای آنها تطبیق پیدا کند. ثالثاً آن رویدادها باید مطابق با موازین قانونی و چارچوبهای سیاسی رایج و ایدئولوژی مستقر باشند. 3-1? رسانهها و ساختن واقعیت رسانهها سازنده واقعیت هستند، شهروندان و مخاطبان از طریق رسانهها در جریان واقعیات رخ داده قرار میگیرند و تحلیل مخاطبان مطابق تحلیلی است که رسانهها بازنمایی کردهاند، بدینسان واقعیت رسانهای شده الزاماً واقعیت عینی بیرونی یکسان نیست و تحت تاثیر نحوه بازنمایی است. واقعیتهایی که رسانهها میسازند به قول پست مدرنیستها مجازی است یعنی سایهها مهمتر از خود واقعیت میشود و مخاطب از پشت عینک رسانهها به واقعیتها مینگرد. 3-2? رسانهیی شدن سیاست در عصر کنونی، رسانهها کانونیترین کانالهای انتقال و دریافت پیامهای سیاسی هستند به عبارتی سیاست رسانهای شده است و ملاک ارزیابی و قضاوت افکار عمومی در مورد پیامهای سیاسی همان درکی است که از رسانهها پیدا کردهاند. روندهای تاثیرگذاری بر رسانهای شدن سیاست: 1ـ گزینشی عمل کردن رسانهها که دنیس مک کوئیل آن را تحت عنوان نظریه میانجی تشریح کرده است. 2ـ برجسته شدن کنشگران سیاسی توسط رسانهه. 3ـ برجسته شدن موضوعات و رویدادهای سیاسی توسط رسانهها . 4ـ بازتاب منطق صنعت تجاری در منطق رسانهها در حوزه سیاست، به طوریکه کارگزاران تبلیغات سیاسی به دنبال فروش یک حزب یا فرد از طریق رأی هستند. 5ـ بروز و بازتاب رفتار کنشگران سیاسی براساس فنون و تکنیکهای رسانهای و تبلیغاتی. 6ـ بیان و موضع رسانهها تحت عنوان موضع افکار عمومی. مانند: « نظر مردم را میپرسند که چرا عدهای به اموال عمومی آسیب میرسانند.» 4? نظریههای ارتباطات سیاسی این نظریات در مورد تاثیر تبلیغات و پیامهای سیاسی بر نگرش و رفتار شهروندان بحث میکنند و به سه دسته نظریههای تاثیر مطلق رسانهها، نظریههای تاثیر محدود رسانهها و نظریههای معتقد به تاثیر قدرتمند رسانهها تقسیم می شوند: 4-1? نظریات معتقد به تاثیر مطلق رسانهها در فاصله بین سالهای جنگ اول و دوم جهانی نظریاتی مطرح شد که تاثیر مطلق رسانهها را در حوزه نگرش و رفتار مورد توجه قرار داد. به اعتقاد این نظریات کنش و رفتار مخاطبان تابعی از محرکهای رسانهای است یعنی از طریق تبلیغات سیاسی میتوان نگرش و رفتار مردم را تحت تاثیر قرار داد چون مخاطب یک عنصر منفعل است. نظریه تزریقی مصداق بارزی از نظریات معتقد به تاثیر مطلق رسانهها است و مطابق آن اگر پیام آتشین و احساسی باشد و یکسری نهادها، کلیشهها و شعارهای تبلیغاتی به طور مرتب از سوی رسانهها تکرار شود، میتواند با تحریک احساسات و عواطف آثار دلخواه را بر جای بگذارد. نظریه تزریق هیچ اهمیتی بر زمینههای روانی و اجتماعی مخاطب و پارامترهای غیرارتباطی از قبیل سن، جنس و طبقه اجتماعی و … نمیدهد و ضمن ادعای تاثیرمطلق و سریع رسانهها همه مخاطبان همسان را در نظر میگیرد. خواستگاه سیاسی و تاریخی نظریات تاثیر مطلق در جنگ جهانی اول و تبلیغات سیاسی رادیوهای طرفین درگیر در جنگ است. تبلیغات سیاسی رادیویی در جنگ جهانی اول بعدها به تز رساله دکترای “هارولد لاسول” تبدیل شد و الگوی معروف ارتباطی او (چهکسی، چه میگویدو….) با تاکید بر تاثیر ارائه گردید. خواستگاه تئوریک نظریات تاثیر مطلق هم نظریه رفتارگرایی یا محرک و پاسخ است که نظریه غالب روانشناسی در دهه 30 بود و مطابق آن رفتار های انسانی را تابعی از محرک های خارجی تصور میکرد و انسان را به عروسکی مطابق با آزمایش معروف پائولوف می دانست. گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر از جمله افرادی بود که تئوری تزریقی را به کار بست. به اعتقاد محققی به نام سرژ چاکوتین که بر روی شیوهای تبلیغات نازی ها در آلمان تحقیق کرده است، این تبلیغات در واقع تجاوز به روح و روان ملت آلمان بود که رفتار سیاسی آنها را تابعی از ماشین تبلیغات دولت میکرد. مطابق اعتقاد گوبلز، اگر یک تبلیغگر بتواند غریزه غالب را بشناسد و آن را تحریک کند میتواند پاسخ دلخواه را بگیرد. غریزه غالب بعد از جنگ جهانی اول احساس دشمنی و تنفر بود و گوبلز از این احساس با استفاده از سینما و رادیو بیشترین استفاده را کرد .هرچند در دوران هیتلر ارعاب هم وجود داشت و به قول “هانا آرنت” تبلیغات و ارعاب دو روی یک سکه هستند. 4-2?نظریات معتقد به تاثیرات محدود رسانه ها بعد از جنگ دوم جهانی نظریات جدیدی مانند “نظریات شناخت” در حوزه روانشناسی مطرح شد که به پردازش محرکها توسط انسان در دستگاه ذهنی اعتقاد داشت. “کارل هاولند” در دانشگاه “یل” آمریکا طبق تحقیقی مفهوم “پویایی روانی” را مطرح کرد؛ بدین مفهوم که انسان از لحاظ ذهنی از پویایی برخوردار است. بعد هم پژوهشی از سوی “کاتز”، “لازارسفلد” و “برلسون” با طرح این مسئله انجام گرفت که: “آیا مردم تحت تاثیر تبلیغات سیاسی هستند؟” نتیجه این تحقیق هم بر نادرستی باور خوشبینانه در مورد تاثیر مطلق رسانهها تاکید داشت و طرح مباحثی از قبیل آنکه مردم در میان اخبار گزینش میکنند و عمدتاً پیامهایی را انتخاب مینمایند که با عقاید و باورهایشان سازگار باشد. مک لوهان: اگر در دوران هیتلر تلویزیون وجود داشت و چهره او را نشان میداد، هیتلر هیچگاه به آن اندازه تاثیر نمیگذاشت و ابهت نداشت. پوپر میگوید ذهن ما مثل یک نقاش است و نه دوربین عکاسی . از جمله نظریاتی که در این دوران تا اواخر سالهای دهه 60 میلادی مطرح شد میتوان به الگوی نشر نوآوری های “راجرز” اشاره کرد که برخلاف نظریات “لرنر” که به “نوگرایی” و مهاجرت از روستا به شهر اعتقاد داشت، “راجرز” به “نوآوری” اشاره کرد و توصیه نمود که امکانات کافی برای مدرن شدن به روستائیان داده شود. به اعتقاد او برای قابل پذیرش کردن نوآوری هم رهبران افکار بیشترین نقش را دارند و اگر بتوان به نوعی رهبران افکار را برای این پذیرش قانع کرد میتوان نسبت به پذیرش نوآوری امیدوار بود. تحت تاثیر همین مسائل هم الگوی دو مرحلهای جریان ارتباطات مطرح شد. همچنین نظریه استحکام یا تاثیر محدود هم در این مرحله قابل طرح است که مطابق آن مخاطب فعال است، پارامترهای غیر ارتباطی اهمیت فوق العاده دارند و تاثیر عمده رسانهها در استحکام و تقویت باورها و عقاید موجود است و نمیتوانند نگرش مردم را تغییر دهند. 4-3? نظریات معتقد به تاثیر قدرتمند رسانهها از اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 ، با رشد و فراگیر شدن تلویزیون و همچنین طرح نظریات مارکسیستی چپ مثل مکتب فرانکفورت که معتقد بودند رسانهها در کشورهای غربی ابزار مشروعیت بخش نظم سیاسی حاکم و توجیهگر وضع موجود هستند، نظریات جدیدی مطرح شد که معتقد به تاثیر قدرتمند رسانه ها بودند. از جمله نظریات مهم این دوره هم میتوان به نظریه برجسته سازی اشاره کرد که توسط “شاو” و “مک کامب” با تحقیق در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1968 انجام گرفت و معتقد بود رسانهها موضوع را بزرگ میکنند و باعث میشوند موضوعات در نظر مردم برجسته شوند. این سخن معروف “برناردکوهن” راجع به مطبوعات تصویری کامل از نظریه برجسته سازی است:” ممکن است در بیشتر اوقات توفیق در گفتن اینکه مردم چگونه فکر کنند نباشد، اما به طرز خیره کننده ای در گفتن اینکه خوانندهگان راجع به چه موضوعی فکر کنند موفقیت وجود دارد.” از دیگر تحقیقات این دوران میتوان به پروژه تحقیقاتی “گربنر” در ارتباط با پروژه تحقیقاتی شاخصهای فرهنگی در آمریکای دهه 60 برای بررسی تاثیر برنامههای تلویزیونی بر مردم اشاره کرد که منجر به نظریه کاشت در تفسیر برنامههای خشونت آمیز تلویزیون گردید. از جمله نظریات مطرح شده در مورد خشونت می توان به نظریات “یادگیری اجتماعی” و “حساسیت زدایی” اشاره کرد که توسط گربنر هم مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت منجر به تفسیر گربنر از پخش این برنامهها در نظریه کاشت شد که مطابق این نظریه پخش برنامههای خشونتآمیز در تلویزیون باعث ایجاد ترس و نگرانی در مخاطب میشود، چون کسانی که برنامههای تلویزیونی را زیاد تماشا میکنند، به دلیل خشونت موجود در این برنامهها دنیا را بسیار ناامن تر از آن تصور میکنند که واقعاً هست. [ جمعه 92/12/9 ] [ 12:8 عصر ] [ سعادت ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |